این شب امتحان من چرا سحر نمیشود ؟
بی همگان بسر شود ، بی تو بسر نمیشود
این شب امتحان من چرا سحر نمیشود ؟
مولوی او که سر زده ، دوش به خوابم آمده
گفت که با یکی دو شب ، درس به سر نمیشود
خر به افراط زدم ، گیج شدم قاط زدم
قلدر الوات زدم ، باز سحر نمیشود
استرس است و امتحان ، پیر شده ست این جوان
دوره آخر الزمان ، درس ثمر نمیشود
مثل زمان مدرسه ، وضعیت افتضاح و سه
به زور جبر و هندسه ، گاو بشر نمیشود
مهلت ترمیم گذشت ، کشتی ما به گل نشست
خواستمش حذف کنم ، وای دگر نمیشود
هر چه بگی برای او ، خشم و غصب سزای او
چونکه به محضر پدر ، عذر پسر نمیشود
رفته ز بنده آبرو ، لیک ندانم از چه رو
این شب امتحان من ،دست بسر نمیشود
توپ شدم شوت شدم ، شاعر مشروط شدم
خنده کنی یا نکنی ، باز سحر نمیشود
تحول در علوم انسانی از نگاه مقام معظم رهبری
علوم انسانی غربی که بیشتر پس از رنسانس شکل گرفته اند از منطق روشی پوزیتیویستی و اثبات گرایانه استفاده و هر آنچه را که در فیزیک مادیات نگنجد حذف می کنند. نگاه غرب به علوم انسانی نگاهی تجربه گرا و صرفا در راستای اهداف اومانیستی است که در نهایت نیز توسعه مدرنیته محور را به بشریت تحویل داده است. اما بی شک این نوع نگاه به علوم انسانی و اجتماعی مغایر با نگاه دینی و حتی فلسفی است چرا که بسیاری از حقایق در پنجه حس نمی گنجد و تنها به صرف اینکه اثبات گرایی نمی تواند آنها را اثبات کند نباید از وجود و حضور آنها غافل شد و آنها را غیر علمی نامید!
از این روست که طی چند سال اخیر مقام معظم رهبری بارها و بارها بر لزوم ایجاد تحول در علوم انسانی و راه اندازی کرسی های آزاد اندیشی در دانشگاه ها و حوزه ها در راستای تولید علوم انسانی مبتنی بر حقایق علمی و فلسفی و دینی تاکید می کنند .البته تحول در علوم انسانی تنها در حوزه نظری تاثیر ندارد بلکه این دانش به دلیل تاثیرات گسترده بر تکوین دانش های بشری نقش بی بدیلی در جهت گیری های توسعه ای نیز دارد.در ذیل به بخشی از بیانات چند سال اخیر مقام معظم رهبری در خصوص تحول در علوم انسانی اشاره خواهیم کرد؛علوم انسانی روح دانش است.
حقیقتاً همه دانشها، همه تحرکات برتر در یک جامعه، مثل یک کالبد است که روح آن، علوم انسانی است. علوم انسانی جهت میدهد، مشخص میکند که ما کدام طرف داریم میرویم، دانش ما دنبال چیست. وقتی علوم انسانی منحرف شد و بر پایههای غلط و جهانبینیهای غلط استوار شد، نتیجه این میشود که همه تحرکات جامعه به سمت یک گرایش انحرافی پیش میرود. امروز دانشی که غرب دارد، شوخی نیست؛ چیز کوچکی نیست. دانش غرب یک پدیده بینظیر تاریخی است؛ اما این دانش در طول سالهای متمادی در راه استعمار به کار رفته، در راه بردهداری و بردهگیری به کار رفته، در راه ظلم به کار رفته، در راه بالاکشیدن ثروت ملتها به کار رفته؛ امروز هم که میبینید چکار دارند میکنند. این بر اثر همان فکر غلط، نگاه غلط، بینش غلط و جهتگیری غلط است که این علم با این عظمت - که خود علم یک چیز شریفی است، یک پدیده عزیز و کریمی است - در این جهتها به کار میافتد.
(1390/07/13بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار جمعی از نخبگان و برگزیدگان علمی)
مبانی علوم انسانی در غرب از تفکرات مادی سرچشمه میگیرد. هر کس که تاریخ رنسانس را خوانده باشد، دانسته باشد، آدمهایش را شناخته باشد، این را کاملاً تشخیص میدهد. خب، رسانس مبدأ تحولات گوناگونی هم در غرب شده؛ اما مبانی فکری ما با آن مبانی متفاوت است. هیچ ایرادی هم ندارد که ما از روانشناسی و جامعهشناسی و فلسفه و علوم ارتباطات و همه رشتههای علوم انسانی که غرب ایجاد و تولید کرده یا گسترش داده، استفاده کنیم. من بارها گفتهام که ما از یادگیری به هیچ وجه احساس سرشکستگی نمیکنیم. لازم است یاد بگیریم، از غرب یاد بگیریم، از شرق یاد بگیریم - «اطلبوا العلم ولو بالصّین» - خب، اینکه روشن است. ما از این احساس سرشکستگی میکنیم که این یادگیری به دانایی و آگاهی و قدرت تفکر خود ما منتهی نشود. همیشه که نمیشود شاگرد بود؛ شاگردی میکنیم تا استاد شویم. غربیها این را نمیخواهند؛ سیاست استعماری غرب از قدیم همین بوده؛ میخواهند در دنیا یک تبعیضی، یک دو هویتیای، یک دو درجهای در مسائل علمی وجود داشته باشد.
(1390/05/19بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار جمعی از دانشجویان)
اینکه بنده درباره علوم انسانی در دانشگاهها و خطر این دانشهای ذاتاً مسموم هشدار دادم - هم به دانشگاهها، هم به مسئولان - به خاطر همین است. این علوم انسانیای که امروز رایج است، محتواهایی دارد که ماهیتاً معارض و مخالف با حرکت اسلامی و نظام اسلامی است؛ متکی بر جهانبینی دیگری است؛ حرف دیگری دارد، هدف دیگری دارد. وقتی اینها رایج شد، مدیران بر اساس آنها تربیت می شوند؛ همین مدیران میآیند در رأس دانشگاه، در رأس اقتصاد کشور، در رأس مسائل سیاسی داخلی، خارجی، امنیت، غیره و غیره قرار میگیرند. حوزههای علمیه و علمای دین پشتوانههایی هستند که موظفند نظریات اسلامی را در این زمینه از متون الهی بیرون بکشند، مشخص کنند، آنها را در اختیار بگذارند، برای برنامهریزی، برای زمینهسازیهای گوناگون. پس نظام اسلامی پشتوانهاش علمای دین و علمای صاحبنظر و نظریات اسلامی است؛ لذا نظام موظف به حمایت از حوزههای علمیه است، چون تکیهگاه اوست.
(بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار طلاب، فضلا و اساتید حوزه علمیه قم 1389/07/29)
من درباره علوم انسانی گلایهای از مجموعههای دانشگاهی کردم - بارها، این اواخر هم همین جور - ما علوم انسانیمان بر مبادی و مبانی متعارض با مبانی قرآنی و اسلامی بنا شده است. علوم انسانی غرب مبتنی بر جهانبینی دیگری است؛ مبتنی بر فهم دیگری از عالم آفرینش است و غالباً مبتنی بر نگاه مادی است. خوب، این نگاه، نگاه غلطی است؛ این مبنا، مبنای غلطی است. این علوم انسانی را ما به صورت ترجمهای، بدون اینکه
هیچ گونه فکر تحقیقیِ اسلامی را اجازه بدهیم در آن راه پیدا کند، می آوریم تو دانشگاههای خودمان و در بخشهای مختلف اینها را تعلیم میدهیم؛ در حالی که ریشه و پایه و اساس علوم انسانی را در قرآن باید پیدا کرد. یکی از بخشهای مهم پژوهش قرآنی این است. باید در زمینههای گوناگون به نکات و دقایق قرآن توجه کرد و مبانی علوم انسانی را در قرآن کریم جستجو کرد و پیدا کرد. این یک کار بسیار اساسی و مهمی است. اگر این شد، آن وقت متفکرین و پژوهندگان و صاحب نظران در علوم مختلف انسانی میتوانند بر این پایه و بر این اساس بناهای رفیعی را بنا کنند. البته آن وقت میتوانند از پیشرفتهای دیگران، غربیها و کسانی که در علوم انسانی پیشرفت داشتند، استفاده هم بکنند، لکن مبنا باید مبنای قرآنی باشد.
( 1388/07/28 بیانات رهبری در دیدار جمعی از بانوان قرآنپژوه کشور )
اما در نهایت باید گفت بی شک یکی از راه های برون رفت از وضعیت فعلی و حرکت به سوی گفتمان اسلامی نگاه ایجابی در دانشگاه ها و حوزه است . امروز نمی توان انکار کرد که دانشگاه ما و حتی حوزه نیز به مصرف کنندگان بزرگ اندیشه های غربی تبدیل شده اند و این درحالی که ما هنوز تولیدات گسترده ای در سطح اندیشه و علوم انسانی نداریم.امید است صاحب نظران حوزه و دانشگاه توجه بیش از پیشی به وظیفه خطر تحول در علوم انسانی داشته باشند.
http://jang-narm.com/index.aspx?siteid=51&pageid=3683&newsview=52403
تبیین بیانات رهبر انقلاب در جمع دانشجویان؛
علوم انسانی اسلامی، نه هایدگریسم، نه پوپریسم!
مقام معظم رهبری در سخنرانی اخیر خود درباره علوم انسانی، بار دیگر بر نکات مهم پیشین تأکید ورزیدند و برخی از "کج فهمی ها" و "تفسیر به رأیها" را از نظر خویش، رفع نمودند. ایشان فرمودند:
"ما به هیچ وجه نگفتیم که دانستههای غربیها را که در زمینههای گوناگون علوم انسانی پیشرفتهای چند قرنیِ زیادی داشتهاند، یاد نگیریم یا کتابهای اینها را نخوانیم؛ ما می گوییم تقلید نکنیم. مبانی علوم انسانی در غرب از تفکرات مادی سرچشمه می گیرد؛ هر کس که تاریخ رنسانس را خوانده باشد، دانسته باشد، آدمهایش را شناخته باشد، این را کاملاً تشخیص می دهد.[...] مبانی فکری ما با آن مبانی متفاوت است. هیچ ایرادی هم ندارد که ما از روانشناسی، جامعهشناسی، فلسفه و علوم ارتباطات وهمه رشتههای علوم انسانی که غرب ایجاد و تولید کرده یا گسترش داده، استفاده کنیم. من بارها گفتهام که ما از یادگیری به هیچ وجه احساس سرشکستگی نمیکنیم. لازم است یاد بگیریم، از غرب یاد بگیریم، از شرق یاد بگیریم - "اطلبوا العلم ولوبالصین" - خب، اینکه روشن است. ما از این احساس سرشکستگی می کنیم که این یادگیری به دانایی، آگاهی و قدرت تفکر خود ما منتهی نشود. همیشه که نمی شود شاگرد بود؛ شاگردی می کنیم تا استاد شویم.[...] ما بایستی در علوم انسانی اجتهاد کنیم؛ نباید مقلد باشیم.[...] در باب علوم انسانی کار عمیق انجام بگیرد و صاحبان فکر و اندیشه دراین زمینهها کار کنند".[1]
عبارات بالا دربردارنده دقایق و لطایفی است که در این مجال به آنها به صورتی اجمالی اشاره می کنیم:
1- مقوله تولید علوم انسانی اسلامی به معنی مسدود ساختن باب تعامل علمی با غرب و استفاده هوشمندانه از دستاوردها و نظریه های آنها نیست. این، هم اقتضای عقل و هم توصیه نقل است که از تجربه های علمی جوامع و فرهنگهای دیگر استفاده کنیم و انباشته ها و اندوخته های معرفتی دیگران را نادیده نگیریم. بنابراین، از نظر مقام معظم رهبری، سکولاریسم، الحاد و مادیگری در تمام اجزا و عناصر علوم انسانی غربی رسوخ نکرده که بتوان "همه" آن را، معارض با دین قلمداد کرد. همچنین، لازمه استفاده از علوم انسانی غربی، پذیرش "تمامی مفاد" و "کلیات" آن نیست که اشکال شود، چنانچه بخواهیم از غرب بهره بگیریم؛ ناچار باید تمامی آن را پذیرا شویم زیرا با یک کل به هم پیوسته روبهرو هستیم که در برابر آن، امکان "تفکیک" و "گزینش" وجود ندارد.
2- اگر از زوایه فرا دینی به این مسئله نظر افکنیم باید بگوییم "تقلید"، "تکرار"، "ترجمه" و "مصرف"، شرافت و عزت هیچ جامعهای - چه دینی و چه غیردینی- را به دنبال نخواهد داشت. جامعه
مصرف کننده و دنباله رو، همیشه "وابسته" و "مغلوب" است و در دیده دیگران، اعتبار و منزلتی ندارد. متأسفانه، جامعه ما از مشروطیت به این سو، به
مصرف کننده و مترجم محض علوم انسانی غربی مبدل شده است و "تولید"، "نوآوری" و "خلاقیت" علمی را به فراموشی سپرده است. هیچ عقل سلیم و منصفی، چنین وضعیت اجتماعی و تاریخی حقارتآمیزی را روا نمیداند و برنمیتابد.
3- علوم انسانی به سبب ماهیت خاص خود، ناگزیر بر یک سلسه گزاره های
هستی شناختی و معرفت شناختی استوار هستند که میتوان آنها را "مبانی" نام نهاد. در واقع، ما در این پهنه با دو واقعیت معرفتی روبهرو هستیم: "مبانی علوم انسانی" و "علوم انسانی". در درجه اول، مسئله این است که علوم انسانی غربی، از "مبانی سکولاریستی" تغذیه کرده اند و در نسبت به آنها، موجودیت و فعلیّت یافته اند. ما به مثابه یک "انسان مسلمان" و یک "جامعه اسلامی"، چگونه می توانیم علوم انسانی غربی را که چنین ماهیتی دارند، "علم محض" بدانیم و ستیز و تعارضی میان هویت خود و هویت ایدئولوژیک این علوم احساس نکنیم و یا نسبت به این ستیز و تعارض، بی تفاوت باشیم؟! علوم انسانی غربی، محصول و مولود "مدرنیته" هستند و به همین سبب، "علوم انسانی مدرن" خوانده می شوند و مدرنیته نیز یا دین را "نفی" می کند و یا آن را از جنس "معارف نامعتبر" می داند و در "حوزه خصوصی" افراد، محصور
می سازد. در جهان مدرن، "علم" جایگزین "دین" شده و بر جایگاه تدبیر حیات انسان تکیه زده است.
4- علوم انسانی، قلمروی خارج از اختیار و اراده انسان نیست که نتوان دست به "تأسیس" و "تولید" آن زد. "اجتهاد" در علوم انسانی یعنی می توان قوه اندیشه را به کار گرفت و گونهای دیگر از علوم انسانی را رقم زد. علوم انسانی اسلامی، معلول اندیشه ورزی و تعقل "عاملیتهای انسانی" است، نه الزامها و جبرهای "ساختارهای اجتماعی"؛ برخی که از قدرت علمی و معرفتی لازم برای تولید علوم انسانی اسلامی برخوردار نیستند و یا اساساً قائل به این سنخ از علوم انسانی نیستند، توجیه ها و بهانه هایی از قبیل نبود امکان منطقی "تأسیس" و "تولید" در حوزه علم و یا ضرورت وجود شرایط و زمینه های خاص ساختاری که جز در بلند مدت قابل تحقق نیستند، سخن می گویند. برای "اجتهاد علمی"- که مقام معظم رهبری به آن توصیه
کرده اند- ، دو چیز لازم است: "قدرت علمی" و "جرأت علمی"
منابع وماخذ:
http://www.ensani.ir
یکی از دغدغه های مقام معظم رهبری که در سخنرانی های مختلف به ویژه در چند سال اخیر بر روی آن تأکید ورزیده اند مسئله «علوم انسانی» و مشکلات آن می باشد. ایشان بارها گلایه خود را در مورد وضعیت موجود این علوم ابراز داشته و تحول اساسی در محتوای درسی رشته های مختلف این علوم را لازم شمرده اند. بدون آنکه به مناقشات مربوط به تعریف علوم انسانی وارد شویم. برای روشن شدن حوزه این علوم همین مقدار اشاره می شود که علومی مانند: جامعه شناسی، روانشناسی، روانشناسی اجتماعی، علوم سیاسی، اقتصاد، مردم شناسی، تاریخ، جغرافیا، علوم ادبی، فلسفه، هنرهای زیبا و.. ذیل عنوان علوم انسانی قرار می گیرند.[1] حضرت آیت الله خامنه ای علاوه بر اینکه بر تولید علم و نهضت نرم افزاری به شکل عام برای رسیدن به استقلال و اقتدار کشور در موارد متعدد تأکید می کنند نگاه ویژه ای نیز به علوم انسانی دارند. مهم ترین نکاتی که ایشان دربارة علوم انسانی فرموده اند از این قرار است: 1. اهمیت علوم انسانیاز دیدگاه مقام معظم رهبری علوم انسانی به اندازه علوم صنعتی و پزشکی مهم است و پیشرفت و نظریه پردازی در آنها از اهمیت ویژه ای برخوردار است. ایشان بسیاری از حوادث و اتفاقات دنیا را ناشی از نظریه پردازی های دانشمندان این رشته ها می دانند و می فرمایند: «بسیاری از حوادث دنیا حتّی در زمینه های اقتصادی و سیاسی و غیره، محکومِ نظرات صاحبنظران در علوم انسانی است؛ در جامعه شناسی، در روان شناسی، در فلسفه؛ آنها هستند که شاخصها را مشخص می کنند.»[2] ایشان همچنین در پاسخ یکی از دانشجویان که از کم ارزش بودن این علوم در جامعه گلایه می کند می فرمایند: « در همین علوم انسانی، مثلاً تاریخ، جامعه شناسی و روانشناسی ای که خودتان گفتید، پیشرفت کنید، حقیقتاً بدانید ارزش شما در جامعه و در سطح بین المللی، از یک پزشک پیشرفته یقیناً کمتر نیست؛ بلکه بیشتر هم هست. شما الان نگاه کنید، ببینید در این چهره های علمی معروف دنیا چند تا پزشک هستند، چند تا جامعه شناس یا مورخ وجود دارند. می بینید که تعداد و برجستگی این دومی بیشتر است. منتها باید کار کنید تا پیش بروید.»[3] از دیدگاه معظم له علوم انسانی جهت دهنده و فکرساز است و مسیر و مقصد حرکت جامعه را تعیین می کند. می توان گفت یکی از دلایل مهم تأکید ایشان بر علوم انسانی این است که ایران کشوری در حال توسعه است و برای پیشرفت و توسعه، الگوی کاملی لازم است که مقصد و مسیر براساس آن روشن می شود تعیین این الگو و معیارها و شاخص های توسعه بر عهده علوم انسانی می باشد. چگونگی تفسیر هستی شناسانه از انسان و اینکه او را موجودی تتک ساحتی و یا دو بعدی بدانیم تأثیر عمیقی بر نظام اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دارد و بر همین اساس الگوی توسعه تعیین می شود. به همین دلیل رهبر بزرگوار می فرمایند: « اسلام انسان را موجودی دوساحتی می داند؛ دارای دنیا و آخرت؛ این پایة همة مطالبی است که در باب پیشرفت باید در نظر گرفته شود؛ شاخص عمده این است؛ فارقِ عمده این است. اگر یک تمدنی، یک فرهنگ و آئینی، انسان را تک ساحتی دانست و خوشبختی او را فقط در زندگی مادیِ دنیائی به حساب آورد، طبعاً پیشرفت در منطق او، با پیشرفت در منطق اسلام - که انسان را دو ساحتی می داند به کلی متفاوت خواهد بود. کشور ما و جامعة اسلامی آن وقتی پیشرفته است که نه فقط دنیای مردم را آباد کند، بلکه آخرت مردم را هم آباد کند. پیغمبران این را می خواهند: دنیا و آخرت.»[4]
منابع وماخذ: http://www.ensani.ir 2. وضعیت اسفبار علوم انسانیعلی رغم اهمیت و تأثیر گسترده علوم انسانی بر ساحت های مختلف زندگی فردی و اجتماعی، وضعیت گذشته و حال این علوم در ایران بسیار ناگوار است. این علوم از طریق ترجمه متون غربی و به شکل کاملاً وارداتی وارد کشور شده است. و از آنجا که واردکنندگان آنها از علوم و اندیشه های اسلامی بی بهره یا کم بهره بوده اند آنچه را در متون غربی بوده کاملاً پذیرفته اند و به شکل های مختلف وارد کشور کرده اند، بدیهی است که نتیجه این علوم، بی اعتقادی یا سستی در باورهای دینی می باشد چون اساساً بر مبانی مادی گرایی و تجربه گرایی پوزیتویستی استوار می باشند. رهبر معظم انقلاب در موارد متعددی به این وضعیت ناگوار اشاره می فرمایند: «بسیاری از مباحث علوم انسانی، مبتنی بر فلسفه هائی هستند که مبنایش مادی گری است، مبنایش حیوان انگاشتن انسان است، عدم مسئولیت انسان در قبال خداوند متعال است، نداشتن نگاه معنوی به انسان و جهان است. خوب، این علوم انسانی را ترجمه کنیم، آنچه را که غربی ها گفتند و نوشتند، عیناً ما همان را بیاوریم به جوان خودمان تعلیم بدهیم، در واقع شکاکیت و تردید و بی اعتقادی به مبانی الهی و اسلامی و ارزشهای خودمان را در قالبهای درسی به جوانها منتقل کنیم؛ این چیز خیلی مطلوبی نیست.»[5] ایشان با ابراز گله مندی از تعارض علوم انسانی در دانشگاه ها با آموزه های دینی و قرآنی می فرمایند: « من دربارة علوم انسانی گلایه ای از مجموعه های دانشگاهی کردم - بارها، این اواخر هم همین جور - ما علوم انسانی مان بر مبادی و مبانی متعارض با مبانی قرآنی و اسلامی بنا شده است. علوم انسانی غرب مبتنی بر جهان بینی دیگری است؛ مبتنی بر فهم دیگری از عالم آفرینش است و غالباً مبتنی بر نگاه مادی است. خوب، این نگاه، نگاه غلطی است؛ این مبنا، مبنای غلطی است.»[6] مقام معظم رهبری گرچه چندین بار در سال جاری درباره این مسئله سخن گفته اند ولی این مهم در چند سال اخیر دائماً از سوی ایشان تذکر داده شده است. ایشان در سال 84 در دیدار با اعضای محترم شورای عالی انقلاب فرهنگی می فرمایند: « با این همه تأکیدی که بر علوم انسانی شده، تقریباً علوم انسانی هم به همان شکلِ علوم پایه اداره می شود و باز همچنان همان اشکال به قوّت خودش باقی است. ما آغوش مان را باز کرده ایم و حرف هایی که الان در زمینه های جامعه شناسی، روان شناسی، تاریخ و حتّی فلسفه و ادبیات مطرح است، از خارج برای ما دیکته می شود!»[7] ایشان به دنبال این مطلب اضافه می کنند این حرف جدیدی نیست بلکه سال هاست که گفته شده است. شایسته توجه است که با این همه مشکلات در حوزه علوم انسانی، بیشترین فعالیت دانشگاه ها از جهت جذب دانشجو و تعداد هیأت علمی و امکانات آموزشی مربوط به همین رشته های علوم انسانی است و این مسئله به تعبیر مقام معظم رهبری بسیار نگران کننده است. « طبق آنچه که به ما گزارش دادند، در بین این مجموعة عظیم دانشجوئی کشور که حدود سه میلیون و نیم مثلاً دانشجوی دولتی و آزاد و پیام نور و بقیة دانشگاه های کشور داریم، حدود دو میلیون اینها دانشجویان علوم انسانی اند! این به یک صورت، انسان را نگران می کند. ما در زمینة علوم انسانی، کار بومی، تحقیقات اسلامی چقدر داریم؟ کتاب آماده در زمینه های علوم انسانی مگر چقدر داریم؟ استاد مبرزی که معتقد به جهان بینی اسلامی باشد و بخواهد جامعه شناسی یا روانشناسی یا مدیریت یا غیره درس بدهد، مگر چقدر داریم، که این همه دانشجو برای این رشته ها می گیریم؟ این نگران کننده است.»[8] 3. آسیب شناسی علوم انسانیدر آسیب شناسی از وضعیت فعلی علوم انسانی باید گفت گرچه هم محتوا و هم متن و هم بسیاری از استادان این دروس دارای مشکل می باشند ولی از دیدگاه مقام معظم رهبری مشکل اصلی از ناحیه استادان ضعیف النفس می باشد که قدرت تحلیل نظریه های دانشمندان غربی را ندارند و مقهور اقتدار علمی غرب شده اند. ایشان می فرمایند: « امروز غربی ها یک منطقة ممنوعه ای در زمینة علوم انسانی به وجود آورده اند؛ در همة بخش های مختلف؛ از اقتصاد و سیاست و جامعه شناسی و روانشناسی بگیرید تا تاریخ و ادبیات و هنر و حتی فلسفه و حتی فلسفة دین. یک عده آدم ضعیف النفس هم دلباختة اینها شده اند و نگاه می کنند به دهن اینها که ببینند چه می گویند؛ هر چه آنها گفته اند، برایشان می شود وحی مُنزل؛ این است که بد و غلط است. مثلاً چند تا فکر دارای اقتدار علمی، در یک نقطة دنیا به یک نتیجه ای رسیده اند، این معنایش این نیست که هر آنچه که آنها فهمیده اند، درست است!»[9] شیفتگی و تبعیت تام این استادان نسبت به اندیشه های غربی به اندازه ای است که رهبر فرزانه انقلاب از آن با تعبیر بت پرستی یاد می کنند و می فرمایند: « اساتیدی هستند که فرآورده های اندیشه های غربی در علوم انسانی، بت آنهاست. در مقابل خدا می گویند سجده نکنید؛ اما در مقابل بت ها به راحتی سجده می کنند؛ دانشجوی جوان را دست او بدهی، بافت و ساخت فکری او را همان طوری که متناسب با آن بت خود او است، می سازد؛ این ارزشی ندارد و درست نیست. بنده به این طور افراد، هیچ اعتقادی ندارم. این استاد هر چه هم دانشمند باشد، وجودش نافع نیست، مضرّ است.»[10] به گفته ایشان، مشکل این گونه استادان این است که علاوه بر اینکه تقلید کورکورانه از غرب می کنند از دستاوردهای جدید علمی هم بی اطلاع هستند و در واقع فقط با نظریه های منسوخ غربی آشنا هستند. « درهای بسیاری از این دانشها بر روی کشورهایی مثل کشور ما و غیردارندگانش بسته است و وقتی اجازه می دهند دانش منتقل شود که کهنه و دست مالی شده است و از نویی و طراوت افتاده است. البته در همة زمینه ها همین طور است؛ در زمینه های علوم انسانی هم همین طور است. من آن روز به دوستانی که در زمینه های اقتصاد و مدیریتهای گوناگون کشوری کار می کنند و در این جا بودند، گفتم که مطالبی را امروز بعضی ها در این جا دنبال می کنند، که منسوخ شده است. نظریات برتر آنها به بازار آمده و مورد عمل قرار گرفته و آنها مشغول کار هستند، ولی تعدادی در این جا - کسانی که مجذوب حرف آنها هستند - تازه دارند آن دنباله ها را مطرح می کنند!»[11] جالب است که رهبر معظم این هشدارها را در سال 83 داده اند و عده ای گمان می کنند دغدغه علوم انسانی همین امسال از سوی ایشان طرح شده است. معظم له در دیدار دیگری در همان سال می فرمایند: «آن طوی که مؤمنین نسبت به قرآن و کلام خدا و وحی الهی اعتقاد دارند، اینها به نظرات فلان دانشمند اروپایی همان اندازه یا بیشتر اعتقاد دارند! جالب اینجاست که آن نظریات کهنه و منسوخ می شود و جایش نظریات جدیدی می آید؛ اما اینها همان نظریات پنجاه سال پیش را به عنوان یک متن مقدس و یک دین در دست می گیرند. اینها دو عیب دارند: یکی این که مقلدند، دوم اینکه از تحولات جدید بی خبرند؛ همان متن خارجی را که برای آنها تدریس کرده اند، مثل یک کتاب مقدس در سینة خود نگه داشته اند و امروز به جوان های ما می دهند. کشور ما مهد فلسفه است، اما برای فهم فلسفه به دیگران مراجعه می کنند.»[12] البته باید توجه داشت این فکر مقلدانه، خود به خود به وجود نیامده است و نمی توان همه تقصیر را بر عهده این گونه اساتید گذاشت. عقب ماندگی علمی جهان سوم و تعبد در مقابل نظریه های غربی یک برنامه استعماری است که توسط کشورهای غربی طراحی و اجرا شده است و از دیدگاه مقام معظم رهبری از ابعاد و لایه های پنهان و عمیق تهاجم فرهنگی است. «من که می گویم تهاجم فرهنگی، عده ای خیال می کنند مراد این است که مثلاً پسری موهایش را تا اینجا... بلند کند. خیال می کنند بنده با موی بلند تا اینجا مخالفم. مسئلة تهاجم فرهنگی این نیست. البته بی بند و باری و فساد هم یکی از شاخه های تهاجم فرهنگی است؛ اما تهاجم فرهنگی بزرگتر این است که اینها در طول سال های متمادی به مغز و باور ایرانی تزریق کردند که تو نمی توانی؛ باید دنباله رو غرب و اروپا باشی. نمی گذارند خودمان را باور کنیم. الان شما اگر در علوم انسانی، در علوم طبیعی، در فیزیک و در ریاضی و غیره یک نظریة علمی داشته باشید، چنانچه بر خلاف نظریات رایج و نوشته شدة دنیا باشد، عده ای می ایستند و می گویند حرف شما در اقتصاد، مخالف با نظریة فلانی است؛ حرف شما در روانشناسی، مخالف با نظریة فلانی است.[13] از همین رو ایشان هشدار می دهند که باید مراقب تئوری های وارداتی غربی باشیم «من می خواهم محیط دانشگاه و جوان دانشجوی خودمان را توجه بدهم که مواظب تئوری های وارداتی غربی که هیچ هدفی جز حفظ آن روابط تحکم آمیز غرب با کشورهایی از قبیل کشور ما را ندارند، باشند.»[14] ایشان همچنین می فرمایند: «دست های فعال در سیاست های بین المللی روی این مسئله کار کرده اند که کشورها را به همین خرج روزانه سرگرم کنند، تا آنها را از کارهای سیاسی و از آن چیزهایی که می توانند جهت آنها را مشخص کند و فرهنگ مستقل آنها را بارور کند، معرض کنند. لذا داخلی ها هیچ گونه همتی نکردند. تلاشی نکردند. آنها هم دیدند زمینه این است، عمل کردند. بنابراین باید مسئولان هم اهمیت علوم انسانی را بفهمند. وقتی این معرفت و باور به وجود آمد، کار شما آسان خواهد شد.» کارشکنی غربی ها نسبت به توسعه علمی ملت های دیگر تا جایی است که رهبر معظم می فرمایند: «برخلاف مبانی خودشان دموکراسی و آزادی بیان از چاپ مقالات، تا آنجا که بتوانند اجتناب می ورزند. همان طور که ذکر کردند، حجم مقالاتی که از ما چاپ شده، خوب است؛ اما من اطلاع دارم به خصوص در زمینة علوم انسانی که بعضی از مجلات I.S.I اصلاً مقالة محقق ما را چاپ نمی کنند؛ چرا؟ به خاطر اینکه با مبانی آنها سازگار نیست. بله ممکن است ما دربارة فلسفه، روانشناسی، تربیت و دیگر مباحث حرف هایی داشته باشیم؛ پژوهشگر ما تحقیقی کرده و به نقطه ای رسیده همان چیزی که ما می خواهیم و مرزی را باز کرده که با خاستگاه این دانش که غرب است و با ارزش های آن هماهنگ است سازگار نیست. لذا مقاله را چاپ نمی کنند! این هم پاسخ ساده لوحیِ بعضی ها که خیال می کنند دنیای لیبرال دموکراسی به معنای واقعی کلمه باز است و هر کس هر چه می خواهد، می تواند بگوید؛ نه، آنها حتی پژوهش علمی را هم با میزان کار می کنند! این، از جملة چیزهای هشدار دهنده و عبرت انگیز است. اگر شما اطلاع ندارید، تحقیق کنید؛ به آنچه من عرض می کنم خواهید رسید.»[15] به همین دلیل ایشان در ادامه این سخن، پیشنهاد می دهند یک مرکز I.S.I اسلامی با حضور کشورهای مختلف مسلمان تشکیل شود تا پژوهشگران مسلمان علاوه بر رابطه با مجلات I.S.I جهانی، وابستگی کمتری به آنها داشته باشند. 4. بایسته های علوم انسانیبدیهی است که فقط با گفتن نارسایی های علوم انسانی مشکلی حل نخواهد شد و ضرورت دارد پس از توجه به وضعیت ناگوار علوم انسانی، به فکر چاره بود. رهبر معظم انقلاب نیز به ذکر عیوب اکتفا نکرده و در بیانات مختلف خویش راهکارهایی را برای برون رفت از وضعیت موجود ارائه فرموده اند. البته لازم است سیاست گزاران و برنامه ریزان مربوطه برنامه های اجرایی لازم جهت عملی کردن این بیانات گهربار را تدوین کنند. مهمترین ارشادات رهبری در این رابطه به قرار ذیل می باشد: 1. تولید علم و نظریه پردازییکی از مهمترین ارکان استقلال و پیشرفت کشور تولید علم در همة ابعاد آن است و بدیهی است که از جمله این علوم، علوم انسانی می باشد و همان گونه که پیشتر اشاره شد از دیدگاه مقام معظم رهبری اهمیت استقلال دراین علوم اگر بیشتر از علوم پزشکی و فنی نباشد یقیناً کمتر از آن نیست زیرا این علوم نقشه راه و الگوی توسعه را می نمایاند. بنابراین تأکیدات مقام معظم رهبری در زمینه تولید علم و نهضت نرم افزاری که نیازمند بحث مستقلی است شامل علوم انسانی نیز می شود. ایشان در دیدار با استادان و دانشجویان دانشگاه های کردستان در سال جاری به همین نکته اشاره می فرمایند: «البته منظورم فقط هم علوم طبیعی نیست؛ اهمیت علوم انسانی کمتر از آن نیست: جامعه شناسی، روانشناسی، فلسفه. ... بنشینید فکر کنید؛ نظریه پردازی کنید...»[16] ایشان همچنین می فرمایند: « البته وقتی از علم صحبت می شود، ممکن است در درجه اوّل، علوم مربوط به مسائل صنعتی و فنّی به نظر بیاید - که در این دانشگاه هم بیشتر مورد توجّه است - اما من به طور کلّی و مطلق این را عرض می کنم. علوم انسانی، علوم اجتماعی، علوم سیاسی، علوم اقتصادی و مسائل گوناگونی که برای اداره یک جامعه و یک کشور به صورت علمی لازم است، به نوآوری و نو اندیشی علمی - یعنی اجتهاد - احتیاج دارد.»[17] معظم له در دیدار با اساتید و دانشجویان دانشگاه های شیراز می فرمایند: «... تحقیق کنید، به فکر نظریه سازی باشید. الگو گرفتن بی قید و شرط از نظریه پردازی های غربی و شیوة ترجمه گرائی را غلط و خطرناک بدانید. ما در زمینة علوم انسانی به نظریه سازی احتیاج داریم.»[18] 2. دوری از تحجر علمیبدیهی است که از مهمترین مقدمات نواندیشی علمی این است که محقق، بر نظریه های گذشتگان جمود نداشته باشد تا بتواند در فضایی باز و بدون تعصب به تحقیق علمی بپردازد. چنانچه نظریه هایی ارائه شده در هر علمی به عنوان پیش فرض تلقی شود راه هر گونه رشد علمی بسته می شود. همان گونه که گذشت رهبر معظم انقلاب یکی از مصائب علوم انسانی را پذیرش بی چون و چرای نظریه های دانشمندان غربی دانسته و از آن به نوعی بت پرستی یاد کردند. ایشان همچنین می فرمایند: « یکی از وظایف مهم دانشگاهها عبارت است از نواندیشی علمی. مسأله تحجّر، فقط بلای محیط و افکار دینی نیست؛ در همة محیطها، تحجّر، ایستایی و پایبند بودن به جزمی گراییهایی که بر انسان تحمیل شده بدون این که منطق درستی به دنبالش باشد یک بلاست. آنچه برای یک محیط علمی و دانشگاهی وظیفه آرمانی محسوب می شود، این است که در زمینه مسائل علمی، نواندیش باشد. معنای واقعی تولید علم این است. تولید علم، فقط انتقال علم نیست؛ نوآوری علمی در درجه اوّلِ اهمیت است.»[19] 3. شهامت علمیاز آنجا که نواندیشی علمی و دوری از جمودگرایی، نیازمند ساختارشکنی است این امر علاوه بر داشتن معلومات گسترده نیازمند جرئت و شجاعت علمی است. رهبر معظم انقلاب می فرمایند: « البته برای نوآوری علمی - که در فرهنگ معارف اسلامی از آن به اجتهاد تعبیر می شود - دو چیز لازم است: یکی قدرت علمی و دیگری جرأت علمی. البته قدرت علمی چیز مهمی است. هوش وافر، ذخیره علمی لازم و مجاهدت فراوان برای فراگیری، از عواملی است که برای به دست آمدن قدرت علمی، لازم است؛ اما این کافی نیست. ای بسا کسانی که از قدرت علمی هم برخوردارند، اما ذخیره انباشته علمی آنها هیچ جا کاربُرد ندارد؛ کاروان علم را جلو نمی برد و یک ملت را از لحاظ علمی به اعتلا نمی رساند. بنابراین جرأت علمی لازم است.»[20] 4. فرهنگ سازیدر فضای کنونی دانشگاه ها که علم بیشتر حالت تقلیدی دارد، نظریه پردازی بسیار دشوار است. این مسئله نیازمند ایجاد یک نگاه خاص به علوم انسانی در همه سطوح استادان و دانشجویان است. رهبر معظم به دنبال تأکید بر نواندیشی و پرهیز از تحجر می فرمایند: «این را من از این جهت می گویم که باید یک فرهنگ بشود. این نو اندیشی، فقط مخصوص اساتید نیست؛ مخاطب آن، دانشجویان و کلّ محیط علمی هم هست.»[21] 5. استفاده از دانش های روز با نگاه نقادانهرهبر فرزانه انقلاب بارها متذکر شده اند که انتقادی که به شیوه اخذ علوم از غربی ها دارند به معنای نفی کامل این علوم نمی باشد. ایشان ارتباط با علوم روز را لازم می دانند ولی هشدار می دهند که این رابطه به شکل یک طرفه و پذیرش تام نباشد. بنابراین باید با نگاه نقادانه آنها را ارزیابی کرد تا معلوم شود قابل پذیرش هستند یا خیر و در صورت پذیرش آیا نیازمند اصلاح هستند یا خیر. «بنشینید فکر کنید؛ نظریه پردازی کنید؛ از موجودی این دانشها در دنیا استفاده کنیم؛ بر آن چیزی بیفزاییم و نقاط غلط آن را برملا کنیم. این از جملة کارهائی است که جزو الزامات حتمی پیشرفت است.»[22] این تذکر استفاده از علوم غربی همراه با نقد آنها سال هاست که توسط معظم له مورد تأکید می باشد. ایشان در سال 1378 در دیدار با نخبگان علمی کشور چنین می فرمایند: « آن چیزی که در فضای علمی ما مشاهده می شود که به نظر من یکی از عیوب بزرگ محسوب می گردد این است که دهها سال است که ما متون فرنگی و خارجی را تکرار می کنیم، می خوانیم، حفظ می کنیم و بر اساس آنها تعلیم و تعلّم می کنیم؛ اما در خودمان قدرت سؤال و ایجاد خدشه نمی یابیم! باید متون علمی را خواند و دانش را از هرکسی فرا گرفت؛ اما علم باید در روند تعالی خود، با روحهای قوی و استوار و کارآمدی که جرأت پیشبرد علم را داشته باشند، همراه شود تا بتواند پیش برود. انقلابهای علمی در دنیا این گونه به وجود آمده است.»[23] ایشان همچنین تأکید می ورزند که رابطه ما با غرب در حوزه علوم نیز باید یک رابطه دوسویه باشد. یعنی همان گونه که برخی از نظریه های آنان را می پذیریم، آن قدر قوی باشیم که بتوانیم نظریه هایی مطرح کنیم و آنان بپذیرند. « رابطة بین کشورها در زمینة علم باید رابطة صادرات و واردات باشد؛ یعنی در آن تعادل و توازن وجود داشته باشد. همچنانی که در باب مسائل اقتصادی و بازرگانی، اگر کشوری وارداتش بیشتر از صادراتش شد، ترازش منفی می شود و احساس غبن می کند، در زمینة علم هم باید همین جور باشد. علم را وارد کنید، عیبی ندارد؛ اما حداقل به همان اندازه که وارد می کنید - یا بیشتر - صادر کنید. باید جریان دو طرفه باشد. والّا اگر شما دائماً ریزه خوار خوان علم دیگران باشید، این پیشرفت نیست.»[24] 6. استفاده از میراث علمی فرهنگی داخلیاز دیگر اموری که باید مورد توجه قرار گیرد، مواریث گرانبهای علمی گذشتگان ایرانی و اسلامی است. البته چگونگی استفاده از این منابع عظیم علمی و فرهنگی و به روز کردن آنها فعلاً مورد نظر نمی باشد و باید در جای خود به تفصیل بررسی شود، آنچه در اینجا مهم است اصل توجه به این سرمایه ملی اسلامی ارزشمند است. این مسئله بسیار مهم بارها مورد تأکید رهبری معظم قرار گرفته است. «ما در بخشی از رشته های علوم انسانی، قرنها جلوتر از دنیا هستیم. خیلی جلوتر از کسانی هستیم که امروز در این رشته در دنیا سرآمد به حساب می آیند. چرا اینها را دنبال نکنیم؟ در رشته های گوناگون علوم انسانی؛ ادبیات، فلسفه، تاریخ، هنر، ما خیلی سابقه داریم. بعضی از علوم انسانی دیگر هم هست که اگرچه از غرب آمده، اما اگر درست دقت کنیم، خمیرمایة آن که عبارت از عقلانیت و تجربه گرائی است، از تفکر و روح ایرانی - اسلامی است. اروپای خرافاتی نمی توانست زیست شناسی و اقتصاد و مدیریت و روانشناسی و جامعه شناسی را به این شکل تنظیم کند. این، سوغات تفکر علم گرایی و تجربه گرائی شرق و عمدتاً ایران اسلامی بود که رفت در آنجا و به این تحول منتهی شد.»[25] ایشان پس از انتقاد از تقلید کورکورانه از دستاوردهای علمی غرب در زمینه علوم انسانی می فرمایند: «شما به مبانی خودتان نگاه کنید؛ ما تاریخ، فلسفه، فلسفة دین، هنر و ادبیات، و بسیاری از علوم انسانی دیگری که دیگران حتی آنها را ساخته اند و به صورت یک علم در آورده اند - یعنی یک بنای علمی به آن داده اند - مواد آن در فرهنگ و میراث علمی، فرهنگی و دینی خود ما وجود دارد. باید یک بنای این چنینی و مستقل بسازیم.»[26] ایشان همچنین اضافه می کنند: « شکی نیست که بسیاری از علوم انسانی، پایه ها و مایه های محکمی در این جا دارد؛ یعنی در فرهنگ گذشتة خود ما.»[27] 7. توجه ویژه به آموزه های قرآنیاز توصیه های اکید مقام معظم رهبری، انجام پژوهش های قرآنی در زمینه علوم انسانی و پایه گذاری این علوم بر مبانی قرآنی است. از آنجا که قرآن کتاب هدایت انسان است، او را از جهات مختلف مورد توجه قرار داده است. بنابراین توجه به آموزه های قرآنی و ابتناء نظریه های مربوط به علوم انسانی بر قرآن نه تنها ممکن بلکه بسیار ضروری می باشد. ایشان در دیدار با بانوان قرآن پژوه کشور می فرمایند: « این علوم انسانی را ما به صورت ترجمه ای، بدون اینکه هیچگونه فکر تحقیقی اسلامی را اجازه بدهیم در آن راه پیدا کند، می آوریم تو دانشگاه های خودمان و در بخشهای مختلف اینها را تعلیم می دهیم؛ در حالی که ریشه و پایه و اساس علوم انسانی را در قرآن باید پیدا کرد. یکی از بخشهای مهم پژوهش قرآنی این است. باید در زمینه های گوناگون به نکات و دقائق قرآن توجه کرد و مبانی علوم انسانی را در قرآن کریم جستجو کرد و پیدا کرد. این یک کار بسیار اساسی و مهمی است. اگر این شد، آن وقت متفکرین و پژوهندگان و صاحبنظران در علوم مختلف انسانی می توانند بر این پایه و اساس بناهای رفیعی را بنا کنند. البته آن وقت می توانند از پیشرفتهای دیگران، غربی ها و کسانی که در علوم انسانی پیشرفت داشتند، استفاده هم بکنند، لکن مبنا باید مبنای قرآنی باشد.»[28] براساس این سخن استفاده از نظریات دیگران متوقف بر این است که پیش از آن پژوهش های قرآنی صورت گرفته باشد و نظر قرآن اخذ شده باشد. این تأکید گاهی به شکل عمومی تر و با نگاه به آموزه های اسلامی از سوی معظم له صورت گرفته است: «ما در زمینة علوم انسانی احتیاج به تحقیق و نوآوری داریم. مواد و مفاهیم اساسی ای هم که بر اساس آن می توان حقوق، اقتصاد، سیاست و سایر بخش های اساسی علوم انسانی را شکل داد و تولید و فراوری کرد، به معنای حقیقی کلمه در فرهنگ عریق و عمیق اسلامی ما وجود دارد که باید از آن استفاده کنیم.»[29] 8. اعتماد به پژوهشگران داخلیانجام چنین کار بزرگی یعنی تولید علم و نظریه پردازی علمی متناسب با نیازها و فرهنگ ایرانی و اسلامی باید توسط پژوهشگران ایرانی انجام شود و طبیعتاً نمی توان انتظار داشت فلان پژوهشگر خارجی بیاید و این کار را برای ما انجام دهد. مقام معظم رهبری با تأکید بر اینکه پژوهشگران ایرانی بهره کافی هوش را دارند و می توانند چنین کاری انجام دهند. می فرمایند: « عقب ماندگی ما از دنیای پیشرفتة از لحاظ علمی، عقب ماندگی زیاد و قابل توجهی است؛ این را می دانیم، این را می فهمیم و از او رنج می بریم. علت هم این است که ملت ما یک ملت دارای هوشِ زیر متوسط نیست که بگوید حالا حقم است. ملت ما ملتی است که دارای هوش بالای متوسط جهانی است؛ این حرفی است که ثابت شده؛ همه می گویند. خیلی ها ذکر می کنند، می گویند، آثارش هم مشاهده می شود.»[30] ایشان با تأکید بر استفاده از نیروهای جوان می فرمایند: « امروز خوشبختانه ما دانشمندان جوانِ مؤمن و تحصیل کرده های باایمان داریم که می توانند یک حرکت علمی فراگیر و به معنای واقعی کلمه، در عرصة علوم انسانی به وجود آورند؛ از اینها باید استفاده بشود.»[31] 9. توجه به هدف اصلی (مرجعیت علمی)از دیدگاه مقام معظم رهبری مقصود از نواندیشی علمی در علوم انسانی صرفاً ارائه چند نظریه در کنار نظریه های دیگران نیست. از دیدگاه ایشان هدف اصلی این حرکت باید فتح قله های علمی جهانی و رسیدن به مرجعیت علمی باشد یعنی به جایی برسیم که حرف اول را در جهان علم بزنیم و دیگران به سراغ ما بیایند و استفاده ببرند. « کشور باید به عزت علمی برسد. هدف هم باید مرجعیت علمی باشد در دنیا؛ همین طور که بارها عرض کرده ایم. یعنی همین طور که شما امروز ناچارید برای علم و دستیابی به محصولات علمی به دانشمندانی، به کتاب هایی مراجعه کنید که مربوط به کشورهای دیگرند، باید به آنجا برسیم که جویندة دانش، طالب علم، مجبور باشد بیاید سراغ شما، سراغ کتاب شما؛ مجبور باشد زبان شما را یاد بگیرد تا بتواند از دانش شما استفاده کند. هدف باید این باشد. این یک آرزوی خام هم نیست. این چیزی است که عملی است. اینجایی هم که ما امروز از لحاظ علمی و فناوری قرار داریم، این هم یک روزی جزو آرزوهای خام به حساب می آمد.»[32] 10. حرکت بی وقفه و شتابانبدیهی است برای رسیدن به این هدف عالی مرجعیت علمی نمی توان به دستیابی به برخی افتخارات هر چند بزرگ، غره شد بلکه برای وصول به این مقصود بزرگ، حرکتی سریع، مستمر و شتابان لازم است. «در این سال های اخیر که مسئلة تولید علم و نهضت تولید علم، نهضت نرم افزاری، بازگشت به خود، اهتمام به تحقیق در دانشگاه ها مطرح شده، یک حالت جهشی در این حرکت به وجود آمده است؛ ... آنچه مهم است این است که این جهش باید ادامه پیدا کند. ما در زمینة مسائل علمی دچار عقب ماندگی مزمن هستیم. آنچه که اهمیت دارد - که من حالا بعد هم عرض خواهم کرد - مسئلة ادامة حرکت سریع است. ما باید این سرعت و شتابی را که در حرکت علمی ما وجود دارد، سال ها ادامه بدهیم؛ هیچ جایز نیست که ما اندکی توقف کنیم»[33] 11. ضرورت برنامه ریزی و سرمایه گذاریانجام چنین حرکتی نیازمند برنامه ریزی از سوی مسئولین ذی ربط می باشد. سرمایه گذاری برای انجام پژوهش های بنیادین، ساماندهی پژوهش ها، جذب و تربیت پژوهش گران ویژه و... از جمله اموری است که اجتناب ناپذیر است. مسئول اصلی این حرکت نیز از دیدگاه مقام معظم رهبری شورای عالی انقلاب فرهنگی است ایشان در سال 1384 در دیدار اعضای این شورا با لحنی گلایه آمیز، مسئولیت اصلی را متوجه آنان کرده و می فرماید: « ما باید در زمینة علوم انسانی یک کار اساسی بکنیم و این حرف، حرفی نیست که امروز به ذهن کسی رسیده باشد؛ نه، این حرف، سال هاست که گفته شده و باید تحقق پیدا کند. چه کسانی باید این کار را بکنند؟ این مجموعة حاضر و همان مجموعه ای که ما ان شاءاللَّه پیش خدای متعال با آنها احتجاج خواهیم کرد و امیدواریم از عهدة احتجاج هم بربیایند؛ اگر خدای متعال سؤال کرد.»[34] ایشان در همان سال در دیدار با اساتید و دانشجویان دانشگاه امام صادق(ع) می فرمایند: « من در جلسة شورای عالی انقلاب فرهنگی هم به آن آقایانی که مؤثرین در فرهنگ هستند، گفته ام که شماها جایگاه مهندسی فرهنگی را در این کشور دارید. در آن جلسه گفته ام که دو تا شاخة اصلی وجود دارد: علوم انسانی و علوم پایه؛ هر کدام به جای خود. اگر ما این جا روی علوم انسانی تکیه می کنیم، معنایش این نیست که روی ریاضی و فیزیک و شیمی و علوم زیستی تکیه نمی کنیم، چرا؛ آن جا هم بنده یک تکیة صددرصدی دارم؛ آنها هم برای خودشان مردانی و کسانی دارند؛ علوم انسانی هم بایستی مردان و کسانی برای خودشان داشته باشد. باید روی این دو شاخه - دو شاخة اصلی؛ یعنی علوم انسانی و علوم پایه در کشور، سرمایه گذاری فکری، علمی، پولی و تبلیغی بشود تا این که پیش بروند. علم را بایستی در حدّ اعلا دنبال کنید.»[35] |
معرفی پایان نامه: بررسی و نقد قانون مجازات اسلامی
در این رساله چهار مبحث از قانون مجازات اسلامی مورد بررسی و نقد واقع شده و مشتمل است بر یک مقدمه و 10 فصل و در پایان آن فهرست منابع ، فهرست اعلام ، فهرست آیات و فهرست روایات آمده است. در شش فصل اول ، مبحث زنا از قانون مجازات اسلامی مورد بحث واقع شده و در آن معنای حد ، مصادیق حد، تعریف و موجباتن حد زنا، ادخال در دبر ، شرطهای موجب حد، تحقیق در اکراه در طرف مرد و زن ، راههای ثبوت زنا در دادگاه ، تحقیق در تعزیر اقرار کننده ، انکار پس از اقرار ، توبه و عفو حاکم، باردار شدن زن بدون همسر ، شهادت در اثبات زنا ، شهادت حسی ... آداب اجرای احکام ( تازیانه ، رجم) بررسی شده است. و در فصول بعد به مباحث محاربه ، ویژگیهای محارب و سرقت مسلحانه حد محاربه ، توبه محارب و تبعید محارب و مجازات چهارگانه محارب پرداخته است؛ مبحث قصاص ، اقسام قصاص ، اقسام قتل، تعریف قتل عمد و اکراه در قتل مورد بحث واقع شده است.
راهکارهای قانونی برای مقابله با اخراج کارگر در انگلستان و مقایسه آن در ایران
حقوق کاردرانگلستان اگر چه در جهاتی زیر تاثیر حقوق کامن لاو با واقعیت های رورز فاصله گرفته اما قوانینی که از تاریخ 1963 در جهت حمایت شغلی کارگران به تصویب رسیده بسیاری ازخلاءهای موجود قانونی را پر و توان جوابگویی به نیازهای روز را افزایش و نتیجتاً توصیه های سازمان بین المللی کار را رعایت کرده است. به غیر از موارد ((ناممکن شدن انجام کار)) و همچنین ((تفاسخ)) که خارج از شمول حمایتی قرار گرفته، سایر موارد انحلال قرارداد کار گرچه فسخ از ناحیه کارگر و چه فسخ از ناحیه کارفرما که منتهی به اخراج کارگر شود مشمول حمایت قانونی قرار می گیرند .در حقوق انگلستان قراردادهای کاربه صورت دایمی بوده و قراردادهای موقت کاربرد ی محدود دارند و صرفاً درمواقع عدم امکان حضور کارگر دایمی به طور موقت به لحاظ بیماری یا مرخصی او قابل انعقاد میباشند و از این رو درانقضای مدت و یا در مراجعت کارگر دایم به کار خود، کار کارگر موقتی خاتمه خواهد یافت و اخراجهای ناشی از پایان دادن به کار این قبیل کارگران مشمول حمایت های مربوط به اخراج ناموجه نخواهد بود . دامنه حمایت شغلی کارگران در بریتانیا به حدی گسترده است که در فسخ قرارداد کار توسط کارگر نیز اجبار او از طرف کارفرما به فسخ و کناره گیری از کارمفروض بوده و آثاراخراج ازناحیه کارفرما به آن مترتب می باشد با توجه به اینکه خاستگاه اولیه مقررات حمایتی کار و همچنین محل آغازین انقلاب صنعتی کشور بریتانیا می باشد مقررات این کشور خواه منشا عرفی داشته باشند یا منشا قانونی نمونه موفقی در حمایت از کارگران و تامین امنیت شغلی آنها بوده و معیار مناسبی را تشکیل می دهد صرفنظر از برخی وجوخ مشترک میان مقررات مزبور با مقررات مشابه درکشورمان در بسیاری موارد نیز فاصله های زیادی محسوس می باشد که ایجاد تغییرات در آنها و تطبیق با موازین بین المللی از لوازم و وجوبات ایجاد امنیت شغلی و کار پایدار است.
بررسی وضعیت تابعیت در حقوق ایران
طرق ایجاد بیتابعیتی: اکثر حقوقدانان بر این نکته اتفاق نظر دارند که عوامل پیدایش بیتابعیتی در جامعه جهانی، چهار عامل اصلی: 1ـ سلب تابعیت (به عنوان مجازات) 2ـ پناهندگی و مهاجرت 3ـ تعارض منفی سیستمهای اعطای تابعیت تولدی 4ـ ترک تابعیت، بدون تحصیل تابعیت جدید میباشند. پس با کمی دقت مشاهده خواهیم نمود که طرق ایجاد بیتابعیتی در جوامع متفاوت، به دو صورت ارادی و غیرارادی پدیدار میگردد.
هیئت اتهامیه و هیئت منصفه
حق عینی همان رابط بین شخصی و شیئی است و بطوریکه گفته شد:خود بخود با انتقال خود شیئی منتقل میشود.در صورتیکه حق شخصی یا حق عینی عبارت از رابطه بین دو نفر یا چند نفر است که یکی متعهد دیگری متهد له است.حق شفعه در واقع باید همین حق شخصی باشد که رابطه بین دو شریک است،اولا آنکه در این رابطه دو متعهد و دو متعهد له موجود است یعنی هر شریک نسبت بشریک دیگر قانونا تعهد متقابل دارد که ملک خود را بشخص ثالثی نفروشد.
تأملی بر بیع متقابل در قراردادهای نفتی ایران
"قراردادهای بیع متقابل در سال های اخیر در صنایع نفت و گاز ایران از
جایگاهی ممتاز و برجسته برخوردار گشته اند چرا که به لحاظ محدودیت های
موجود در قوانین که سد راه سرمایه گذاری خارجی شده اند، از آن طریق بستری
مناسب و نسبتاً مطمئن برای هر دو طرف قرارداد فراهم شده است ."
مباحثی در حقوق زوجه (حق مهریه - حق نفقه) بنا بر فقه امامیه و مذاهب چهارگانه اهل سنت
نظام حقوقی اسلام بنابر فقه مذاهب پنج گانه آن، امتیازهای مالی ویژه ای را برای زوجه در نظر گرفته است که در مقایسه با نظام های حقوقی غربی تقریباً منحصر به فرد میباشد. از جمله این امتیازها "مهریه" و "حق نفقه" میباشد. مهریه، هدیه و عطیه واجبی است که به زوجه تعلق می گیرد و اگر چه ذکر و تعیین آن در صحت عقد شرط نمی باشد ولی به مجرد عقد، حداقل به مقدار مهرالمثل به عهده زوج قرار می گیرد. حق نفقه زن عبارت است از آنکه مسئولیت تأمین کلیّه مخارج زندگی زوجه اعم از خوراک و پوشاک و مسکن و غیره به عهده زوج میباشد و زن در تأمین هزینه زندگی خود و فرزندانش اگر چه توانایی مالی داشته باشد مسئولیتی ندارد. هم چنین قوانین ویژه ای برای کسانی که از پرداخت "مهریه" و یا "نفقه" خودداری کنند در نظر گرفته شده است. اگر چه تشریع این حقوق مالی در جای خود امتیازی برای زوجه به شمار میآید و منزلت وی را در خانواده استحکام می بخشد ولی در برخی موارد دیده میشود به لحاظ جانبداری از حقوق مرد، علی رغم وجود و ظهور مستندات قرآنی و روایی، احکام فقهی و به تبع آن مواد قانون مدنی حقوق زنان را رعایت ننموده است.
مسأله اساسی سازی نظم حقوقی
اساسی سازی عبارت از فرایند تغییر و تحولی است که به سبب رخنه نفوذ هنجارهای اساسی در گرایشهای مختلف حقوق و در نتیجه آغشتن مجموعه نظم حقوقی به این هنجارها به وجود می آید. شرایط تحقق اساسی سازی نظم حقوقی عبارتند از ویژگی هنجاری قانون اساسی، دخالت گری قانو ن اساسی ، ایجاد دادرسی اساسی و انتشار هنجارهای اساسی در نظم حقوقی . اثرات مهم اساسی سازی بر نظم حقوقی عبارتند از تنظیم اساسی حیات سیاسی و اجتماعی،
تضمین اساسی حقوق و آزادی ها ، پاک سازی نظم حقوقی از هنجارهای غیرمردم سالارانه و وحدت تدریجی گرایشهای مختلف حقوق
مسئولیت ناشی از خسارت های زیست محیطی
حق استفاده از محیط زیست سالم، یکی از حقوق بنیادین افراد محسوب می شود و نگهداری از آن تکلیف عمومی است. با وجود این، حقوق مسئولیت مدنی نیز نسبت به ادای چنین تکلیفی بیگانه نیست. قواعد سنتی مسئولیت مدنی در پاسخگویی به خسارت های زیست محیطی کارآمد نیست. به همین مناسبت، پارلمان و شورای اروپا در سال 2004 دستورالعملی درباره مسئولیت ناشی از تجاوز به محیط زیست، تصویب کرد که دولت ها ملزم هستند قواعد آمرانه آن را به قانون ملی خود وارد کنند. هدف اصلی در طراحی دستورالعمل، پیشگیری و جبران خسارت¬های زیست محیطی با رعایت «اصل آلوده کننده باید بپردازد»، است.
http://www.ensani.ir
کاربرد سیستم اطلاعات جغرافیایی در پهنه بندی خطر زمین لغزش
پهنه بندی خطر زمین لغزش نمونه ای از اقدامات پایه درزمینه ارزیابی خطرات و خسارات ناشی از سوانح طبیعی است که می تواند مبنایی جهت شناخت میزان خطر زمین لغزش به منظور برنامه ریزیهای بلندمدت عمرانی باشد. مقاله حاضر تلاش دارد که به تبیین توانمندی سیستم اطلاعات جغرافیایی در پهنه بندی خطر اراضی ازنظر خطرات طبیعی بویژه زمین لغزش بپردازد. در این راستا مطالعات زیادی توسط محققین ، سازمانها و نهادها از جمله بنیاد مسکن انقلاب اسلامی انجام گرفت که از آن جمله می توان به امکان سنجی استقرار بهینه نقاط روستایی در معرض سوانح طبیعی و پهنه بندی خطر زمین لغزش استان کهکیلویه و بویر اخمد اشاره کرد.
مدلهای تعیین جهات توسعه فیزیکی شهرها
امروزه با توجه به گستردگی و پیچیدگی روابط حاکم بر سیستم شهر از یک طرف و توسعه سریع و نامتوازن کالبدی شهرها از طرف دیگر نیاز به استفاده از مدل در برنامهریزی ها و پیش بینی عملکردهای پدیده های فضایی در سطح شهرها امری اجتناب ناپذیر تلقی می شوند. در واقع صرف نظر از هزینه بالای تهیه و اجرای طرحهای توسعه شهری بازتابهای اغلب جبران ناپذیر اجتماعی، اقتصادی و کالبدی آنها در شهر استفاده از مدلها را جهت ارزیابی عملکردهای آنها ضروری نموده است. در این راستا استفاده از تکنولوژی جدید GIS با توجه به قابلیت این سیستم در مدیریت، تجزیه و تحلیل و پردازش اطلاعات و تحلیل های مناسب مکانی ومکانیابی با ارزش گذاری و تعیین مناسبت های مکانی مناسب می نماید.
کاربرد های GIS در صنعت برق
هدف از ارائه این مقاله بررسی کاربردهای مختلف سیستم های اطلاعات جغرافیایی در سازمان توانیر می باشد و برای دو نونه از این کاربردها که شامل کاربردآن در بخش حوادث سازمان توانیز و همچنین کاربرد آن در بخش یافت مکانهای مناسب برای ساخت تاسیسات جدیداست نمونه عملی آورده شده است. انواع آنالیزها و تجزیه و تحلیل های مورد نیاز صنعت برق و همچنین مراحل مختلف انجام یک پروژه GIS در این مقاله ذکر گردیده است.
بستر تاریخی و چالشهای معماری ایران
معماری و یکجانشینی نه تنها خارج از تمدن بشری نیست، بلکه بهترین تظاهر اتفاقات روز آن است و می بایست زیباشناسی آن و عدم وجود آن را در نیروهای جوامع و حرکت ها جستجو کرد.معماری گذشته ایران تحت تاثیر موقعیت جغرافیایی، فرهنگی، عوامل انسانی، سیاسی و اقتصادی زمان خود شکل می گرفته و به همین جهت معماری با شعور و درک و بیان داشتیم و رابطه انسان با فضا در آن مشخص شده بود.این معماری متعهد به زمان و انسان بود و خواسته های انسان را در فضا جواب می داد، ازاین سو در گذشته آوازه ایران در معماری جهان آنچنان طنین افکنده بود.
منابع:
http://www.ensani.ir
.: Weblog Themes By Pichak :.